حلماحلما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

هدیه ای از جنس عشق

بدون عنوان

1394/1/27 19:38
نویسنده : فائزه
201 بازدید
اشتراک گذاری

من مادر میشوم همان روزی که متوجه مشکلی میشوم روزی که میفهمم هیچوقت صاحب فرزندی نخواهم شد روزی که زار زار گریه میکنممنی که بی تفاوت به بچه ها بودم دیگر عاشق بچه ها میشوم دلم میگیرد برای همسرم اشک میریزم کل زندگیم دگرگون میشود بعد از چند هفته مقاوم میشوم به همه چیز جور دیگری نگاه میکنم به حکمت و مصلحت خدا اعتقاد پیدا میکنم به نگهداری از فرشته های بی سرپرست فکر میکنم من مهربانترین زن دنیا میشوم هر ماه منتظرمیشوم هر ماه بی بی چک در دستم هست با جواب منفی ازمایشها اشک میریزم اما من امیدوارم

میرسد روزی که بی بیچک منفی همیشگی کمی رنگیگیرد دوخطه میشود چشمانم تار میشود یعنی هورمون مادرانه در وجودم دیده میشود همه دلایل دکترها خنده اور میشود خواب و رویا هم نیست من مادر میشوم و همسر منتظرم پدر .مادر دلواپس و پدر بی نهایت مهربانم صاحب نوه میشوند معجزه در همین نزدیکی در درون من شکل میگیرد ویارها شروع میشوند احساس های عجیب و غریب حالت تهوع های بی اماناز همه چیز بدم میاید اما عاشق همین احساسم هستم سونو گرافی زیبایی که فقط یک نقطه را نشانم میدهد به نام ساک حاملگی من را مجذوب خود میکند ساعتها زل بزنم به عنوان سونوگرافی (حاملگی کمتر از سه ماه)روزها میگذرد سونوگرافی ها ضربان زندگی را نشانم میدهند سونوگرافی هایی که حرکت دست و پای معجزه را نشانم میدهند  ازمایشات غربالگری نگران کننده امنیوسنتز خطرناک نگرانی همیشگی من برای از دست دادنش ازمایشات دفع پروتیین فشار خون بالا خارش وحشتناک حاملگی تیرگی های پوستم شکم برامده و سنگینی و نفس زنان راه رفتن وای همه اینها زیبا هستند با تمام دلشوره هایشانو بهترین لحظات عمرم حرکات حباب مانند و حرکات مثل حرکت ماهی و سپس لگدهایی که جیغم را در میاوردند

من مادر میشوم همان روزی که در اتاق عمل هستم همان روزی مه صدای گریه اش را میشنوم و صورت ماهش را بین یک عالمه پارچه سبز میبینم وقتی که فرشته ام را در اغوش میگیرم عزیز دلم رفلاکس و کولیک دارد وقتی شب و روز برای شیر دادن به او تلاش میکنم همه غصه ام میشود شیر نخوردن ناشی از رفلاکس همه زندگی من میشود حلما من معنی مادر را درک میکنم همان روزها که میگویند یا درد بی امان یا قطع شیر دهی با جرات میگویم دخترم باید شیر مادر بخورد من معنی مادر را درک میکنم وقتی با درد عمل میشوم وقتی جلوی چشمان همسر و پدر مادرم حالم به شدت بد میشود

حالا میفهمم مادر بودن یعنی چه وقتی با اداهایش با خنده هایش جان میگیرم وقتی حتی به جای عمل کیسه صفرا هم عاشقانه نگاه میکنم دخترکم 5ماه و 17 روز سن دارد یک فسقلی باهوش که در 4 ماه و 6 روزگی جای لثه هایش سفید میشود و در 5 ماهگی دندان در میاورد

 

پسندها (1)

نظرات (0)