حلماحلما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

هدیه ای از جنس عشق

وارد هشتمین ماه مادرانگی میشوم

1393/6/8 17:00
نویسنده : فائزه
380 بازدید
اشتراک گذاری

6ماه مادرانگی که تمام میشود ترک های شکمم شروع  به خارش و تورم میکنند یک هفته بعد دست و پاهایم تاول میزند خیلی نگران کننده هست خیلی اذیتم میکند حس میکنم بدنم به گزش حشره ای خاص حساسیت داده است میروم دکتر میگویند بیماری خارش حاملگیست که هم زود و هم شدید شروع شده است تا زایمان هم همراهت هست میگویم خیلی دردنک است تاب و تحمل ندارم میگویند بهشت زیر پای مادران است و جز یک پماد هیچ دارویی نباید مصرف کنی سکوت میکنم و میخندم خیالم راحت است که عزیز دلم صدمه ای نمیبیند میگویند بدنم به جنین واکنش نشان میدهد شب و روزهای بیخوابی و درد رو سپری میکنم فقط به خاطر نازدانه ام نمیتوانم خودم را درایینه نگاه کنم خودم هم از تاول ها میترسم اما هر لحظه طعم فداکاری را میچشم به خاطر موجودی در بطنم به خاطر عشقم به او مقاومترین مادر دنیا میشوم دیگر ان دخترک حساس نیستم دیگر درد ها هم برام شیرین هستند   10 روز که میگذرد حالم بهتر میشود تاول ها خوب میشوند سیستم ایمنی بدنم دیگر سر جنگ ندارد میرسم به هفته 29 نازدانه ام به قدری بزرگ شده است که پاهایش را محکم به دنده ها و معده ام میزند به قدری ضرباتش زیاداست که از جا میپرم دیگر اطرافیان هم کاملا متوجه حرکات عزیز دلم میشوند همه چیز خوب است وقت کنترل میرسد فشارم میرود روی 150 دکترم میگوید اصلا شرایطت خوب نیست دوباره من میروم و ازمایش 24 ساعته دفع پروتئین جواب ازمایش را که میگیرم عددش 94 شده است یعنی نرمالو ازسری قبل خیلی پایین تر است دکترم میگوید خیالمان راحت شد ولی اگر فشارت از 140 بیشتر شد بایدبروی بیمارستان از رفتن به بیمارستان هم نمیترسم یقین دارم همه چیزخوب است چون خدای من بهترینها را برایم میخواهد صدای قلب نازدانه را گوش میدهیم بلند بلند است دکتر میگوید چه صدایی دارد حال من و نازدانه خوب است

دیگر باورم میشود مادر شده ام  اتاقش را میچینیم من و همسر و مادر و پدرم همگی ذوق داریم پدرم که بیتاب است عروسکهایش را به دیوار میزند اتاقش را مرتب میکند  مادرم لباسهایش را در کمدش میچیند و من  فقط لحظه شماری میکنم  لباسهایش را بر تن عروسکها میکنم بغلشان میکنم صبر وتحمل من و همسرم دیگر تمام شده است  عاشقانه با دخترکم حرف میزنیم و 65 روز باقیمانده را انتظار میکشیم  و اتاقش را تماشا میکنیم  حس میکنم از ماه 7 دیگرپدر  و مادر شدنمان را باور کرده ایم باید خانه را برای ورودش اماده کنیم

پینوشت:باید یاد بگیرم نشکنم دلم در مقابل حرف مردم نامهربان نباید بشکند اشک ها نباید سر بخورند به خاطر دخترکم نباید ناراحت شوم  دخترکم فرشته زیبای من مرا ببخش به خاطر لحظه هایی که تکان میخوردی و من به خاطر ازرده خاطر بودنم از دیگران اشک میریختم مرا ببخش جان مادر

تا دو روز دیگر 30 هفته تمام میشود نازدانه من وارد 31 هفتگی میشود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

ツ دختربهاری
10 شهریور 93 13:48
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´¶¶ ´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶´´´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´¶¶ ´´´´´¶´´´´´¶´´´¶¶´´´´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´´´¶¶ ´´´´´¶´´´´¶´´¶¶´´´´´´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´´´´¶¶ ´´´´´´¶´´´¶´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´¶´´´´´´´´´´´´¶´¶¶´´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶ ´´¶¶´´´´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶ ´¶¶´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶´´´´´´´´¶¶´´´´´´´¶¶ ´¶´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´¶¶ ´¶¶´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´¶¶´´´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ سلام من اپم حتما به من سربزنید اگه با تبادل لینک هم موافق بودین خبرم کنید