دخترک 35هفته ای
چهارشنبه 93.7.16 وقت سونوگرافیو دیدار است من و همسرم به دیدار عزیز دلمان میرویم نازدانه بهشتی ما بزرگ شده است وزنش 2700 شده است طول استخوان رانش7 سانتی متر است قطر سرش 10 سانتی متر دکتر میگوید رشدش خیلی خوب و نرمال است ضربان قلبش 148 بار میزند سنش 35-36هفته است تمامی اندام های بدنش را نشانمان میدهد میگوید کلیه هایش هم خوب کار میکند ورم ندارند معده اش را قلبش را ستون فقراتش را و صورت ماهش را دوبار نشانمان میدهد من و همسرم زوم کرده اییم به صورتش عزیز دل ما چقدر نازنین است با تمامی دلتنگی اتاق سونوگرافی را ترک میکنم و دنبال شیرینی میگردیم من و دختر و پدر این روز را جشن میگیریم هرروز تقریبا دوبار سکسکه میکند دلم ضعف میرود برای حرکاتش وقتی زیادی مینشینم و درس میخوانم با حرکاتش اعتراض میکند و معده مادرش را لگد باران میکند که خسته شده است باید دراز بکشم تا شلوغی بکند و جایش تنگ نباشد شبها خواب نداریم هم من هم دخترکم من که پادرد دارم و دخترکم شلوغیش میگیرد اخ که چه دوست داشتنی است صبر و قرار ندارم حال من و دخترم خیلی خوب است فقط دیگر نمیتوانم پیاده روی کنم کمر درد و پا درد امانم را بریده است دیگر همان فائزه نیستم حسابی ضعیف شده ام اما فدای سر هدیه بهشتی ام دختر نازم پدر و مادرت عاشقت هستند
خدای عزیز و مهربانم متشکرم باری همه لحظه های تپیدن قلبش برای همه حرکاتش برای نعمتی که بینظیر است خدایا متشکرم